
بله درست حدس زدین . ما رفتیم حموم سنتی ! بابابزرگ من یعنی بابای باباعلی اعتقاد داره که هیچکی نمی تونه مثل یه دلاک خوب آدم رو تمیز بشوره . دلاک خوب هم از نظر خودش همون دلاک های قدیمی ترین حموم سنتی شهر خودشه ... یه حموم تاریخی (در واقع خود فسیل) 120 ساله به نام گرمابه حاج آقا بزرگ ...

باباعلی میگه شک نداره که تو اون حمومه حتما حتما جن زندگی میکنه ...خداییش هم راست میگه... پر از دالان های متروکه و تاریک بود ... خلاصه ما سه تایی رفتیم اونجا و یه ست کامل لنگ و لوازم شستشو هم خریدیم و رفتیم تو . بابابزرگ من که دلاک مخصوصش رو پیدا کرد و رفت زیر دستش . منم حاج و واج یه سیصد تا سوالی از باباعلی پرسیدم که بعضیاش اینا بود :
من : اینجا چقدر قشنگه باباعلی ! چرا اومدیم اینجا ؟!.....باباعلی : که بریم حموم !
من : اینایی که اینجا هستند همشون بچه اند ؟!.....باباعلی : نه ! چطور ؟!
من : پس چرا یکی دیگه داره میشورتشون ؟!.....باباعلی : اینجا حمومیه که آدم بزرگایی که دوست دارند یکی دیگه بشورتشون میان (باباعلی تو دلش : خداییش این سوال رو چه جوری باید جواب داد ؟!)
من : اون چیه دستشون کردند ؟!.....باباعلی : کیسه است مخصوص شستن آدماست !
من : پس چرا باهاش آدم ها رو میزنن ؟!.....باباعلی : نمی زنن ! خب هر از گاهی می زنن ! که چرک های تن آدم بریزه رو زمین (باباعلی تو دلش : عجب کاری کردم آوردمش اینجا)
من : من نمی خوام اینا منو بشورن ! آخه میزنن !.....باباعلی : اجباری نیست اختیاریه اگه دوست نداری نمی شورنت ...بعدش هم اصلا قرار نیست تو رو کیسه بکشن . بچه ها رو فقط با لیف و صابون میشورن
من : خب خوبه ..... یه کم که گذشت نوبت باباعلی شد و رفت زیر دست یه دلاک دیگه که من کم کم خوشم اومد از این جریان . صداش کردم :
باباعلی ! بگو منم بشوره !!! اونم منو فرستاد پیش دلاک بابا بزرگم . اون پیرمرد هفتاد ساله هم حسابی کف مالم کرد و قشنگ منو با صابون شست ... بعدش هم با یه سطل گنده هی رو من آب می ریخت ... اینقدر خوشم اومد که نگو ... بعد از اینکه حسابی تمیز شدم رفتم خودمو کف مال کردم و به باباعلی گفتم به اون آقاهه بگه که رو من آب بریزه ...خلاصه چند بار دیگه هم با سطل روم آب ریخت و کلی حال کردم . بعد از حمام :
باباعلی : چطور بود ؟.....من : خیلی باحال بود ...میشه از این به بعد همش بیاییم اینجا حموم ؟!
باباعلی تو دلش : (دیدی چیکار کردم ؟! حالا دیگه پدر بزرگ و نوه هر دوشون مشتری گرمابه 120 ساله و در حال ریزش حاج آقا بزرگ شدند)
