خب ما از مسافرت دو روزه مون برگشتیم . یکی دو بخش از سفرنامه ترکیه هنوز مونده و داستان سفر شمالمون رو هم باید بنویسم پس یک به یک انجامش میدم ...

اما داستان شمال رفتن ما دو تا دلیل اصلی داره که من تو پست های بعدی به صورت جداگانه باید بنویسم ... علت اول : موضوع مربوط میشه به علاقه باباعلی و مامان شیدا به کوه های جنگلی ... آخه میدونین خیلی جالبه که وقتی شما ظهر تابستون تو شهرعرق میریزین در همون زمان تو کوه های مرتفع جنگلی باید لباس گرم تنتون کنین و دنبال آفتاب بگردین که یخ نکنین ...

علت دوم : تو پست بعدی به نام "خُششششششک" میگم...پس تا بعد !