نقش صبر
مقدمه
از نظر اینجانب به عنوان یک شهروند ایرانی ریشه یابی ناهنجاری های فرهنگی یک جامعه نیاز به سال ها مطالعه و تحقیق گسترده و دقیق تاریخ و فرهنگ آن جامعه دارد . به عنوان مثال ، اینکه چرا ما امروز صبور نیستیم به این سادگی و تنها با تحلیل اتفاقات امروز قابل نتیجه گیری نیست . سال ها و قرن ها طول کشیده و اتفاقات بسیاری برای ملت افتاده تا تبدیل به ملت امروز شوند . چه بسا بتوان گفت یک تغییر نظام در سی و چند سال گذشته که با تغییرات بنیادی در نظام های اجتماعی ، امنیتی و اقتصادی همراه بوده خود به تنهایی عاملی برای بسیاری از تغییرات بنیادی در رفتار مردم نسبت به یکدیگر شده است . به عنوان مثال مردمی که تا دیروز دید و بازدید عید را از همسایگان خود آغاز می کردند امروز ممکن است با نزدیکان خود نیز مراوده مناسبی نداشته باشند و چه بسا بسیاری از همسایگان خود را نیز به کلی نشناسند . بنابراین ما قصد نداریم به ریشه یابی ها بپردازیم هرچند احتمال می رود در بحث هایی که پیش خواهد آمد تحلیل هایی نیز در این زمینه صورت پذیرد .
قرار بین اینجانب و سعید عزیز بر این بود که هر گاه به هنگام مراوده های روزمره اش ، در قبال واقعه و یا مفهومی-هرچند ساده و پیش پا افتاده-به فکر فرو رفت و تفاوتی عمیق بین دو فرهنگ احساس کرد آن مقوله را با ما در میان بگذارد . ممکن است واژه ها و مقوله های ذکر شده در این مقاله ها ساده و پیش پا افتاده به نظر برسند اما متاسفانه فقدان آنها در جامعه ما به وضوح مشاهده شده و جا دارد تا از سوی هر کدام از ما (که با هم این جامعه مشکل دار و تا حدودی ناسالم را تشکیل می دهیم) مورد تعمق ، تکرار و یادآوری بیشتری قرار گرفته بلکه فرزندان ما که نسل بعد جامعه ایرانی را تشکیل خواهند داد در جامعه بهتر و با آرامش بیشتری زندگی کنند .
مطلبی در خصوص صبر (سعید اسکندری) :
با عرض پوزش بابت غیبت طولانی متاسفانه انقدر درس داشتم که امکان نوشتن برام اصلا ایجاد نمیشد.
مدتها بود که این موضوع ذهنم رو مشغول کرده بود و خیلی دوست داشتم اون رو با شما هم در میون بگذارم. مفهومی که ما ضرب المثلهای فراوونی درباره اش داریم اما خودش رو نه ! منظورم صبره، چیزی که انگار در جامعه ما معنای خودش رو از دست داده و جاش رو داده به عجلههای بی منطق با سرانجامهای بی نتیجه.
در کشور ما درایستگاه مترو، در اتوبوس در حال مسافرگیری، در اداره خدمات عمومی، در بانک ، در میان عابرینی پیاده و سواره و ... هر جا رو که تصور کنیم آثار عجله کاملا قابل مشاهده است . عجله ای که با توجه به راندمان پایین نیروی انسانی در ایران هیچگونه توجیه عقلانی نداره یعنی مشخص نیست مردم عجله می کنند تا زودتر به چی برسند . اما در مقابل اجازه بدین موقعیتی رو از کشور فعلی محل زندگیم براتون به تصویر بکشم، سر خیابونی که چراغ راهنما هم نداره، وقتی میرسید میبینید همه خودروهای عبوری در هردو طرف خیابون سرعتشون رو کم می کنند ، کاملا متوقف میشن ، براتون لبخند میزنن و شما رد میشید ، شاید از این حرکت بشه به احترام متقابل، مهربان بودن با همدیگر ، فرهنگ همنشینی و چندین و چند نکته دیگه رسید اما نکته ظریفی که در این حرکت نهفته است ، صبور بودن و به طور کلی نقش پر رنگ صبر در فرهنگ این منطقه از کره زمینه ، شاید همین باعث میشه وقتی که من از دختر ۱۰ ساله یکی از مدیر پروژههای شرکتی میپرسم که میخوای چیکاره بشی، میگه دوست دارم درس بخونم، بعد وارد شرکت کامپیوتری بشم و اونجا چند سال پیشرفت کنم بعد برم وارد یه شرکت بزرگ تر بشم و اونجا بعد از مثلن ۱۰ سال وقتی نزدیک ۴۰ سالم شده مدیر بشم !
قطعاً میتونید دهان باز منو از این همه شرح دقیق یه کودک ۱۰ سال از جوابش به یه سوال متداول و تکراری تصور کنید، چه چیزی باعث میشه این کودک برای رسیدن به موقعیت رویاییش انتظار تحقق در کوتاه ترین زمان ممکن رو نداشته باشه؟ چه چیزی باعث میشه حتا در آرزو هاش هم واقع بینی بلند مدت رو بگنجونه؟ قطعن فرهنگ صبری که از کودکی به ذهن این کودک تزریق میشه اثر شگرفی داره، کودکی که از خردسالی وقتی میرسه سر خیابون می ایسته حتا اگه هیچ خودرویی نباشه (این شعار نیست)، و راننده هایی که به محض دیدن اون میایستن و بهش نشون میدن صبر چه پایان خوشی براش داره، اون درسهای زیادی یاد میگیره. یعنی این نشانهها انقدر در اینجا هست که از حجم این همه صبر واقعا تحت فشار قرار میگیرید، از غرب نباید صرفن شهرهایی مثل نیویورک که قلب اقتصاد دنیاست و در اون سرعت حرف اول رو میزنه در نظر داشت فرهنگ قالب چیزی جز صبوری کاملا قابل مشاهده نیست.
یه نگاهی به آمار کلاه برداریها ، جرم ها و متاسفانه جنایت ها، سن پایین بزهکاری در کشورمون رو نشون میده، اگه مطالعه جدی روی این موضوع داشته باشیم نقش تمایل شدید رسیدن زودهنگام به آرزوها یا خواستهها رو میشه کاملن پر رنگ پیدا کرد، قطعاً تیتر هایی با عنوان جوان کلاهبرداری که -به روشهای مختلف-اقدام به کلاه برداری کرد رو خیلی زیاد دیدیم. نمیشه اثر عوامل اقتصادی و عدم ثبات و در نتیجه اطمینان به وضعیت اقتصادی در کشور رو ندیده گرفت ولی وزن عجول بار اومدن نسل جدید بیشتر خواهد بود، بچههایی که همیشه عادت کردند به قول اینوریها (first come first serve) باشند . به نظرم نهادینه کردنِ فرهنگ صبر در نسل جدید میتونه علاوه بر نتیجه درخشان و کاملا محسوس از جمله آرام بودن، عدم پرخاشگری، صداقت رفتاری، صداقت گفتاری، و ... در محیط خانواده، میتونه در بازسازی فرهنگی جامعه هم نقش به سزأیی داشته باشه. اینکه کودکان از سنین پایین یاد بگیرند برای حصول نتیجه صبور باشن، و صبر برای کسب نتیجه لازم و البته واقعیرو یک فرآیند معمول بدونن قطعن باعث رشد شگفت انگیز استعدادهای احتمالی هم خواهد بود. این رو میشه با مهارتهای فراوانی آموخت، شاید اولین و مهمترین اونها صبورانه برخورد کردن خود ماست، اینکه وقتی چراغی نارنجی میشه بجای اینکه با سرعت رد بشیم که گویی بازیگر نقش جیمز باند هستیم، صبورانه سرعت رو کم کنیم و به جای اخم و تخم از پشت چراغ موندن، لبخند بزنیم و سعی کنیم به گونهای سرگرم شیم و خونسردیمون رو به کودک تلقین کنیم از اولین فرصتها برای آموختن این مهارت خواهد بود. یا اینکه وقتی میبینیم عابری در حال رد شدن از خیابونه به جای فشردن گاز و سعی در مقدم شدن بر اون لبخند بزنیم و با آرامش بایستیم ، تاثیر کاملا محسوسی در ذهن و حافظه رفتاری کودک خواهد گذشت.
از اینکه این نوشتار کوتاه و در حد چکیده بود عذر خواهی میکنم، امیدوارم تونسته باشم منظورم رو منتقل کنم . بدون شک بحث ها و تبادل نظرها در راه به اشتراک گذاری تجربیات تربیتی در زمینه آموزش این مقوله به بچه ها می تونه هم افزایی مناسبی در این زمینه به وجود بیاره .
به امید داشتن جامعه ای صبور
پانوشت : امروز صبح که از منزل به سر کار میومدم به ذهنم رسید که شاید درج مصداق های بارز هر یک از این کاستی ها (یعنی مواردی که هر کدوم از ما مثلن در مورد مقوله بی صبری زیاد میبینیم) در انتهای این مقاله بتونه بیشتر به یادآوری و تکرار اونها در ذهنمون کمک کنه . بنابراین چند موردی که به ذهنم می رسه رو می گم و از خواننده هایی که این مطلب رو می خونند هم دعوت می کنم موارد خودشون رو در پیام اعلام کنند تا به لیست اضافه بشه :
۱-تشویق بچه ها به مسابقه در همه کارهای روزمره از جمله لباس پوشیدن ، سریع تموم کردن غذاشون و ... !(ضمن القای بی صبری موجب بروز مشکلات معده هم برای بچه ها خواهد شد)
۲-عدم اجازه حرکت به راننده ای که برای پیچیدن به سمتی راهنما می زنه (همه راننده های پشت سر به محضی که می بینند خودروی جلویی میخواد به سمتی بپیچه پاشون رو می گذارند روی گاز و خودروی خودشون رو به همون سمت هدایت می کنند تا بلکه بتونند پیش از اینکه طرف بپیچه، از همون سمت رد بشند !!!در واقع در ایران رفته رفته کار به جایی رسیده که هیچ راننده ای جرات راهنما زدن نداره)
۳- بوق زدن های سریع به محض سبز شدن چراغ و حتا در مواردی قبل از سبز شدن چراغ! برای راننده ای که در صف مقدم ترافیک قرار داره .
۴-خوشحالی خانواده ها از اینکه بچه شون می تونه تعداد زیادی بچه رو کنار بزنه و بره سر صف مثلن سرسره !در واقع اونها فکر می کنند بچه زرنگی دارند غافل از اینکه این زرنگی در آینده میتونه کار دست بچه ها بده .