تمرین زندگی با مهره ها

این روزها مسائل اجتماعی ، سیاسی ، فرهنگی و ... روز به روز داره سخت تر میشه و برای حل اونها مجبوریم دشواری بیشتری تحمل کنیم . بنابراین یکی از مهارتهایی که همه ما لازم داریم تا اول مشکلات خودمون و بعد جامعه رو کمی راحت تر حل کنیم مهارت حل مسئله است . الگوهای مهارت حل مسئله با بازی شطرنج همپوشانی زیادی دارند و از بسیاری جهات شبیه هم هستند . البته باباعلی اینا رو گفت تا کلاس رفتن من رو توجیه کنه ولی من صرفنظر از این صحبت ها (و یا شاید هم در راستای همین صحبت ها) این بازی رو دوست دارم و از سر و کله زدن و حل مسایلش یه جورایی لذت می برم . به نحوی که اگه باباعلی زودتر از من اتودهای شطرنجم رو حل کنه به احتمال زیاد با واکنش منفی من مواجه میشه ... به هیچ وجه دوست ندارم کسی کاری رو که من مسئولشم انجام بده . البته یه وقتایی کمی کمک و راهنمایی رو می پذیرم . کارنامه این ترم من هم اومد و راضی کننده هم بود . البته استادم اعتقاد داشت که چون من حداقل دو سال از بقیه بچه های کلاسمون کوچیکترم نتیجه خیلی خوبی گرفتم ... ولی از نظر من سن مطرح نیست . عذر میخوام که یه وقتایی وقتتون رو با کارنامه هام می گیرم . آخه می ترسم گم بشه اینه که مجبورم یه جایی مستند نگهشون دارم و کجا بهتر از وبلاگ خودم . عکس بالایی مربوط به امروزه و چون بلافاصله بعد از مدرسه رفتیم کلاس حسابی خسته افتادم تو عکس . (گرچه طبق معمول وسط دو نیمه دوپینگ هم کردم)

روزی تو چهارسالگیم ، نوشتن خاطراتم با نام "یادداشت های یک پسر چهارساله" آغاز شد.ولی دیگه چهار سالم نیست...چیز زیادی نمونده تا خودم نوشتن رو شروع کنم . پس تا اون موقع این باباعلیه که با کمک من فکر میکنه و مینویسه . نوشته هایی که حالا دیگه فقط بخشی از اونها خاطرات من هستند .