اولین تقدیرنامه من

-------------------------------------------------------------------------------------------------------------
پ . ن : امروز خیلی سعی کردم باباعلی رو از سفرش منصرف کنم . حتا گریه هم کردم (مجموع زمان گریه های من از وقتی به دنیا اومدم ۱۵ دقیقه است که ۵ دقیقه اش امروز بوده!!!) ولی باید می رفت ... هیییی زندگی ![]()
![]()
+ نوشته شده در دوشنبه ۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۲ ساعت 8:1 توسط تا وقتی یاد بگیره خودش بنویسه پدرش
|
روزی تو چهارسالگیم ، نوشتن خاطراتم با نام "یادداشت های یک پسر چهارساله" آغاز شد.ولی دیگه چهار سالم نیست...چیز زیادی نمونده تا خودم نوشتن رو شروع کنم . پس تا اون موقع این باباعلیه که با کمک من فکر میکنه و مینویسه . نوشته هایی که حالا دیگه فقط بخشی از اونها خاطرات من هستند .