خردسالان شاغل

می بینید چه جوری از بچه کار می کشند ؟! میبینید نیروی کار تو این مملکت به سنین خردسال هم رسیده ؟! این بود آرمان های ما ؟! بابا تورم بالا است ! زندگی خرج داره !تازه به همین زودی ها قصد ازدواج هم که دارم !!! (این یکی رو بعدا براتون تعریف میکنم) ... خرج سنگینه ;)
واقعیتش اینه که من یه وقتایی ویر کار کردنم میگیره پا میشم همه جا رو گردگیری می کنم . هر چی هم بهم میگن پارسا ! ولش کن ! نیازی به گردگیری نیست . توجهی ندارم و کار خودم رو انجام میدم . این بار خونه مامان شهلام (مادر مامان شیدام رو) تمیز کردم . باباعلی هم که فرصت طلب ! تا از راه رسید مدرک برداشت و مستند سازی کرد .





















روزی تو چهارسالگیم ، نوشتن خاطراتم با نام "یادداشت های یک پسر چهارساله" آغاز شد.ولی دیگه چهار سالم نیست...چیز زیادی نمونده تا خودم نوشتن رو شروع کنم . پس تا اون موقع این باباعلیه که با کمک من فکر میکنه و مینویسه . نوشته هایی که حالا دیگه فقط بخشی از اونها خاطرات من هستند .