(سه گانه بی ربط) : غیبت،مشکلات سیستمی،برف بازی
این غیبت که میگم منظورم عادت ما ایرانی ها یعنی پشت سر کسی حرف زدن نیست ها ... منظورم اینه که چند مدت نبودم اینم به این دلیله که یه سری مشکلات سیستمی داشتیم که دو سه ماهی طول کشید تا بیشترش حل بشه و تا یکی دو روز دیگه به صورت کامل حل میشه ... البته باباعلی پست های این مدت رو کم و بیش نوشته و در آینده نزدیک میذاره براتون ... راستی امروز برف قشنگی تهران رو سفید پوش کرده و منم از همون صبح کله سحر که بیدار شدم از بابام قول گرفتم که منو ببره برف بازی خلاصه قراره بعد از ظهر اون زود بیاد دنبالم و بریم تو کار برف ... عکس هاش رو هم بعدا براتون میذارم ...پس تا بعد
+ نوشته شده در یکشنبه ۲۶ دی ۱۳۸۹ ساعت 8:40 توسط تا وقتی یاد بگیره خودش بنویسه پدرش
|
روزی تو چهارسالگیم ، نوشتن خاطراتم با نام "یادداشت های یک پسر چهارساله" آغاز شد.ولی دیگه چهار سالم نیست...چیز زیادی نمونده تا خودم نوشتن رو شروع کنم . پس تا اون موقع این باباعلیه که با کمک من فکر میکنه و مینویسه . نوشته هایی که حالا دیگه فقط بخشی از اونها خاطرات من هستند .