بعد از اين مدت طولاني اصلن نمي دونم چجوري مينويسن ، از كجا بايد شروع كرد ، چي ها رو بايد نوشت و چي ها رو نبايد نوشت  ، اصلن يه جورايي : من كي ام ؟! اينجا كجاست ؟! 

عادت به ننوشتنمون اينجوري رقم خورد : به جز مشغله خودم كه طي سال گذشته تا حالا چند برابر شده ، مدت زيادي محو تغييراتي بودم كه در پارسا اتفاق افتاد (اينو قبلن هم گفتم) و خاطرات و وقايع هم با سرعت زيادي ازمون جلو زدند . بعد از اون مدت طولاني ننوشتن ، هنوز در نوشتن و ادامه ثبت داستان مردد بودم كه اتفاق مهيبي براي بلاگفا افتاد و اون هم مدت زيادي رفت تو كما و هرچند خيال و فرصت نوشتن نبود ، بلاگفا هم امكان نوشتن نمي داد . و البته دلايل ديگري هم هست . از اين قبيل كه خب وقتي شما چند ماه ننويسي و هيچ پيامي از خواننده ها دريافت نكني يعني شايد خيلي هم مهم نباشه . و يا اينكه اصلن چه معني ميده آدم براي ثبت خاطراتش از وبلاگ استفاده كنه و ...

ولي خب يكي دو دليل هست كه باعث ميشه حداقل تا زمان بسته شدن تمام كانال هايي كه در اين وبلاگ باز كردم باز هم بنويسم و به نوشتن ادامه بدم . و اون دو دليل چيزي نيست جز همون يكي دو پيام پيگيري كه دوستان لطف داشتند و فرستادند و دليل دوم البته لزوم به پايان رسوندن كارهاي نيمه تمام . پس در پست هاي بعدي سعي مي كنم هر كدوم از سرفصل هاي وبلاگ -كه روزي از روزها با يه سري نيات شخصي باز كردم- رو با پست هاي مربوط به خودش ببندم . مي بينمتون دوستان