عشق به كتاب كه از بچگي در من بوده همچنان وجود داره و روز به روز بيشتر هم ميشه . هميشه به فراخور سن و سالم و گاهي فراتر از اون كتاب تو كتابخونه ام داشتم و دارم . اما توي چند مدت گذشته و از وقتي ياد گرفتم درست و حسابي بخونم اين عشق بيشتر و بيشتر شده . بر خلاف اينكه بنده تو خونه همه جور وسيله بازي از جمله وسايل بازي الكترونيكي-ويديويي و ... دارم ولي لذت بخش ترين ، مهم ترين و جذاب ترين كاري كه در طول روز ، تو مدرسه و تو خونه و موقع خواب دوست دارم انجام بدم و هميشه مدت زيادي از برنامه من رو تشكيل ميده كتاب خوندنه . هر روز نصف وزن كيف مدرسه ام رو (كه خيلي سنگين هم هست) كتاب هاي متفرقه تشكيل ميده . من هميشه دو سه كتاب به مدرسه مي برم و دو سه كتاب ديگه كه يا با دوست هام معاوضه كردم و يا از كتابخونه مدرسه گرفتم رو به خونه ميارم . تقريبن ميشه گفت همه جور كتابي هم دوست دارم . از تاريخ و جغرافي و علوم طبيعي و زيست شناسي تا كميك و داستان و شعر و شاهنامه كه بخش اعظم مطالعه من رو تشكيل ميده . بالغ بر 800بيت شعر از شعراي مملكتم از برم به اضافه يكي دو خوان از شاهنامه و چند داستان منظوم ديگه . گاه وقتي پاسي از شب مي گذره و من هنوز در حال مطالعه ام ، كتاب از دستم گرفته ميشه و چراغ اتاقم به زور خاموش ميشه تا بخوابم و دچار كم خوابي نشم . تمام اينها رو گفتم تا برسم به يك چيز :  

با تمام اين احوال و در كمال تعجب به درس هام علاقه چنداني ندارم و برخلاف گزارشات خوبي كه مدرسه بهمون داده در واقع در زمينه درسي يك دانش آموز معمولي و متوسط به حساب ميام . و اين حسمو بيشتر مديون هنر مدرسه و سيستم آموزش و پرورش مملكتمونم تا چيز ديگه . حالا امسال با تعويض مدرسه اميدوارم اين مشكل يه جوري حل بشه .