دو سه هفته پیش کنسرت کلاسی دف رو داشتیم که جریانشو ثبت نکردیم . سالن رودکی حسابی شلوغ شده بود و با توجه به افزایش تعداد بچه ها به نظر میرسید علاقه بچه ها برای فراگیری این ساز بیشتر از قبل شده باشه . این عکس نصف بچه های کنسرت رو نشون میده :

برنامه طبق معمول با اجرای دو قطعه توسط هر یک از هنرجوها شروع شد . استاد توضیحاتی رو در خصوص قطعات دادند و برای تماشاچی ها تعریف کردند که برای اولین بار تصمیم گرفتند اجرای قطعات لنگ "Lang"(که به دلیل نامنظم بودن ضرب هاشون فراگیری و نواختنشون دشوار هست) رو با ما کار کنند که موفق هم بوده و این که در هنگام اجرای برنامه هر یک از ما اعلام خواهند کرد که چه قطعه ای لنگ هست .

این بار زمان اجرای من نزدیک به آخرهای کنسرت بود و نوبت به من که رسید به روی صحنه رفتم و طبق معمول تشویق شدم . قبل از اینکه شروع کنم استاد توضیح داد که "سخت ترین قطعه لنگ کتاب رو پارسا برداشته و من هر چی بهش گفتم این قطعه سخته و  خواستم از انتخاب منصرفش کنم نپذیرفت و گفت انتخابش همونه و به هیچ عنوان تغییرش نمیده . و من فکر می کنم این به دلیل انرژی زیادیه که پارسا داره " و البته در هنگام ادای این جملات وقتی به قسمت انرژی زیاد رسید پوزخندی هم زد به این معنا که چه ها که نکشیده از دست این انرژی زیاد ما سر کلاس !!

 صحبت استاد که تموم شد یکی از حضار گفت : پس باید یه بار دیگه تشویقش کنیم ! و من دوباره تشویق شدم که حس خیلی خوبی بهم داد . طبق معمول همیشه این کنسرت کلاسی رو هم با اجرای موفق دو قطعه ای که داشتم به پایان بردم . درست بعد از من یکی از شاگردهای سال بالایی استادمون اومد و به عنوان آخرین اجرا قطعاتی سنگین تر و پیچیده تر رو اجرا کرد تا فضای کلاس بره به سمت آینده ای که در پیش داریم . تا ببینیم خدا چه خواهد .

 و ...خبر : اول اینکه کنسرت گروهی دفمون که سالی یک بار برگزار میشه در پیشه و داریم خودمون رو براش آماده می کنیم . طبق اطلاعاتی که از استادمون گرفتیم سطح کنسرت امسالمون بالا است و قطعات ترکیبی سختی قراره توش اجرا بشه .  و خبر بعدی اینکه من و سه تا از بچه های دیگه برای یه کنسرت که قراره خارج از آموزشگاه برگزار بشه هم انتخاب شدیم . برای همین مجبوریم یکشنبه ها هم برای تمرین بریم آموزشگاه . اطلاعات تکمیلی رو بعدن براتون تعریف می کنم .