كارگران مشغول كارند !

اين روزها : هم خيلي كار داريم ، هم حس نوشتن نداريم ، هم خبر خاصي به جز روزمرگي نيست و هم وبلاگ نياز به تعميرات اساسي دارد .
به نظر زمان بدي هم نمي آيد كه برويم سراغ تعميراتمان تا شايد در اين حين حوصله مان هم سر جايش بيايد و حس نوشتن برگردد .
مي رويم تعمير كنيم ! هم خودمان
و هم وبلاگمان را !

پ.ن :همچين بي ربط ! ياد رمضان هاي كودكيمان افتاديم كه اغذيه فروشي هاي محلمان بيشتر تعميراتشان را در اين ماه مبارك انجام مي دادند . ![]()
+ نوشته شده در چهارشنبه ۲۰ آذر ۱۳۹۲ ساعت 12:28 توسط تا وقتی یاد بگیره خودش بنویسه پدرش
|
روزی تو چهارسالگیم ، نوشتن خاطراتم با نام "یادداشت های یک پسر چهارساله" آغاز شد.ولی دیگه چهار سالم نیست...چیز زیادی نمونده تا خودم نوشتن رو شروع کنم . پس تا اون موقع این باباعلیه که با کمک من فکر میکنه و مینویسه . نوشته هایی که حالا دیگه فقط بخشی از اونها خاطرات من هستند .