۱۷ مرداد : هنوز خستگی سفر قبلی در نرفته بود که تعطیلات تابستونی بابا و مامان شروع شد و دوباره راهی شمال شدیم . با توجه به خلوتی جاده و عالی بودن هوای تابستون امسال ، جاتون خالی حسابی خوش گذشت :

دوباره سری به دریا زدیم . این بار با بابابزرگ و مامان بزرگم رفتیم و البته همبازیم درسا هم اونجا منتظرمون بود

 

توی این سفر بیشتر وقت کردیم پیش بابابزرگم باشیم . زمان هایی که با همیم کلی به حرکاتش دقیق میشم و هر وقت نیاز داشت کمکش می کنم . گاهی وقت ها هم با هم یه دست ورق بازی می کنیم . در کل یکی از کارهای مورد علاقه من همنشینی با پیرمرده . این عکس که میبینین مربوط به سه نسله که وسطیشون پشت دوربینه و دوتای دیگه دارند تا ۱۱ می شمرند!

 

کفش های اسکیتم یکی دو سال بود که رفته بود توی آرشیو ، ولی امسال تابستون به طرز عجیبی دوباره بهشون علاقمند شدم . جوری که اگه اجازه بدند شب ها هم اونها رو می پوشم و می خوابم . تقریبن همه جا پامه و کلی هم تمرین کردم و حرکت جدید یاد گرفتم . درخواست کردم دوباره مربی بگیرم . باباعلی خیلی به این قضیه فکر می کنه که "عجیبه ! ما پدر و مادرها عجله داریم تا بچه هامون از همون اولین روزهایی که راه افتادند یکی یکی کارها و مهارت ها رو یاد بگیرند . گاهی هم بد نیست کمی به اونها فرصت بدیم تا خودشون جذب چیزی بشن"

...ساعت ۱ شب . پارک شهر رشت

 

و  عکس بخشی از خونه بابابزرگ که پاتوق من و باباعلیه . ما اصولن از زیر سقف بودن خیلی خوشمون نمیاد . خواستیم همینجا بخوابیم که مورچه های گلدون های مامان بزرگ نذاشتند .

 

یکی دو تا عکس هم از سفر قبلی جامونده بود که بد ندیدیم اینجا بزاریمشون

 

از سفر قبلی که برمی گشتیم جمعه بود و من بعد از ظهرش توسط پیامک دوستم فهمیدم که فرداش امتحان میان ترم زبان دارم . بنابراین یه امتحان توپ با کلی غلط (تا اونجایی که من یادمه ۵ تا) دادم . فکر کن هنوز از راه نرسیده بشینی کلی زبان بخونی . در مجموع شنبه بعد از سفر اولمون روز خوبی نبود !

اما این وسط ها دو تا اتفاق موسیقیایی هم افتاد . اولیش کارگاه ساز تخصصیم بود که توسط اساتید آموزشگاهمون آقایان کرمانی و هاشمی برگزار شد و کلی مطلب جدید در خصوص ساخت ساز ویلن یاد گرفتیم و با سازهای ارکستر به صورت کامل آشنا شدیم و ارکستر برامون قطعاتی از آهنگسازهای بزرگ رو نواخت . و دومیش هم کنسرت گروه ارکستر باخ به رهبری آقای کرمانی بود که در اون شاهد اجرای قطعات بیشتری بودیم که در نوع خودش بسیار لذتبخش بود . استادم و همچنین رهبر ارکسترمون هم جزو نوازنده های ارکستر باخ بودند .

 

 

در مجموع این روزها سرمون حسابی شلوغه و خودمون هم نمی دونیم چه جوری می خواهیم پست های این چند روز رو سر هم کنیم . پس اگه دیدید یهویی کلی خبر ، مطلب و خاطره ریخت بیرون تعجب نکنید . آخه اینجا هم همه چی درهمه !