و اما بحث شیرین موسیقی !

مشغله زیاد کلاس اولی ها روی من هم بی تاثیر نبوده و زمان تمرین های من رو تحت تاثیر قرار داده ولی تا اینجای کار خوشبختانه همه چی خوب داره پیش میره و استاد جدید هم رضایت کامل دارند و همونطور که میبینید ساز ما رو به نشان "لیس صورتی" ! هم مزین کردند . فکر کنم اگه همینجوری پیش بره کتاب قرمزه که درس هاش زیاده و روز به روز هم داره سخت تر میشه رو بتونم اواسط ترم بعد تموم کنم .

تا امروز هر آهنگی زدم از روی درس هایی بود که توی کتاب های موسیقیم بود . در طول چند سالی که موسیقی کار کردم همیشه باباعلی با خودش فکر می کرد که کی و چه زمانی ساختن یک آهنگ برای من اتفاق خواهد افتاد و چی باعث خواهد شد که خودم سعی در ساختن کنم . جالب اینکه خرید یک مداد تراش فنری و علاقه من به اون و احساس خوبی که از خریدش داشتم باعث شد یکی دو روز تبدیل به شخصیت اصلی بازی های من بشه و در نهایت اولین آهنگم رو در روز دانش آموز بهش تقدیم کنم . توضیح اینکه سرودن شعر ، ساخت آهنگ و نواختن ساز همه در یک لحظه و به صورت بداهه خوانی و نوازی اتفاق افتاد :

خوشبختانه همه اونها ثبت شده و قراره نت هاش رو بیاریم روی کاغذ تا بهتر ببینیم چیکار کردیم . شاید خیلی حرفه ای نباشه و کمی عجیب باشه و ایرادهای زیادی داشته باشه ولی مهم اینه که کار خودم بوده و به عنوان خروجی ذهن خودم ثبت شده . در هر صورت خوشحالم که در زمان این تراوش ذهنی دوربین باباعلی روشن بود . شعرهاش رو مینویسم تا یادم نره نت هاش رو هم هر وقت نوشتیم بهش اضافه می کنم :

مدادتراش :

من تراش میخواستم ... میخوام از این تراش فنری ها!

خیلی دوست دارم ... خیلی دوست دارم

خیلی دوست دارم ... خیلی دوست دارم

من دوست دارم تراشی بگیرم ... خیلی دوست دارم!

میخوام این تراش رو با تلاش بگیرم !!!

وقتی ۱۸ سالم شد

یه پی اس پی میخرم !!!

که بازی کنم !

بازی های مهربون !!!

دختری در دریا ! (این ترانه ، مکالمه پسر کوچولوییه که تو ساحل به یه دختر کوچولو به صورت غیر مستقیم پیشنهاد بازی میده . بخش های آبی ، اصل شعره و بخش های مشکی رو باباعلی به عنوان توضیح اضافه کرده)

(پسر) :  تیوپم کو؟ میخوام بازی کنم

میخوام بازی کنم

 (دختر) : چطوری؟

(پسر) : بیا باهم بازی کنیم

(پسره رو به ما ادامه میده) :

در حال بازی کردنم

خیلی عوض شدم !

پاک کنم گم شده !!

خیلی ناراحتم !!!

دختری در رویا : (این آهنگ بیشترش بدون کلام بود و در پایان یک بیت شعر هم داشت)

من دوست دارم رویایی بشم ، من خیلی!

ای وای من ! تو کجایی؟!!! خیلی غمگینم !!!

راستی خیلی وقته از دف چیزی ننوشتم . دوره دف ما هم افتاده توی سراشیبی و داره به انتهاش نزدیک میشه . قراره تا آخر امسال تکلیف نفرات برگزیده برای شرکت در کلاس های پیشرفته مشخص بشه . آموزشگاه هم اقدام به تعویض دف هامون کرد و از این به بعد کار رو با ساز جدید دنبال می کنیم . سازی که دیگه از عکس روش خبری نیست  ، جنسش شبیه مقوای فشرده است و صداش هم بیشتر شبیه دف شده و مجموعه اینها باعث شده ما بیشتر علاقمند بشیم و حس کنیم ساز جدی تری دستمون می گیریم . از ابتدای سال تا حالا داریم روی قطعه ای کار می کنیم که روز به روز بخش های جدیدی بهش اضافه می شه و طولانی تر میشه (قراره این قطعه طولانی بعد از تکمیلش تا اسفند ماه در یک کنسرت به صورت گروهی اجرا بشه) تا خدا چه خواهد .

این کله سبزه همون تراش فنری الهام بخشه !!!