Last Excellency
امروز امتحان پایان ترم زبان داشتم . این آخرین ترم همراهی من با موسسه سیمین بود و تا مهرماه کلاس زبان تعطیله و از اون به بعد هم آموزشگاه عوض میشه . آموزشگاه جدیدم تعیین سطح نداره ، زیر هفت سال رو قبول نمی کنه و اجبارن باید از صفر شروع کنیم . خیلی هم تو کارشون جدی هستند . روی هم رفته فکر کنم ارزشش رو داشته باشه .
وقتی از امتحان برگشتم خونه کارنامه ام رو به باباعلی دادم و بهش گفتم که با امتیاز ۹۹ Excellent شدم . تو ورقه هام چند تا ایراد کوچولو و کم دقتی داشتم مثل برعکس نوشتن 5 و یکی دو تا حرف دیگه ... عکس العملش خیلی برام مهم بود و می خواستم بدونم ناراحت میشه یا نه ... آخه قرار گذاشته بودیم اگه ترم آخر رو هم ۱۰۰ شدم بریم مرکز کامپیوتر و یه دسته بازی بخریم تا مجبور نباشم با کیبورد بازی کنم (البته من روی نت بوکم زیاد بازی ندارم و همونهایی هم که هست برای سن خودمه ، بیشترشون فکری هستند و طبق برنامه زمان بندی حداکثر 45 دقیقه در روز میرم سر وقتشون) ... در هر صورت خرید Game Pad می تونه تحولی نسبتن عظیم در خونه ما که توش خیلی به بازی های کامپیوتری پرداخته نمیشه به حساب بیاد . و من فکر می کردم شاید به دلیل یک صدم امتیازی که کم آوردم باباعلی بخواد قرار رو به هم بزنه که اینطور نشد :
باباعلی : مهم اینه که خیلی تلاش کردی . من دیدم چقدر وقت گذاشتی و تمرین هات رو انجام دادی . 99 هم مثل 100 میمونه ... زیاد مهم نیست .
من : ولی اگه برم آموزشگاه جدید قول میدم همیشه امتیازم 100 بشه !
باباعلی : قبول . اگه اینجوری هم بشه بد نیست .
من (با ناراحتی) : ولی خانوم معلممون این بار خیلی بدجنس بازی در آورد . همه اش بغل دست آرین نشسته بود و بهش می گفت کجای کارش اشتباهه و غلط هاش رو موقع امتحان درست می کرد !!! این مگه تقلب نمیشه ؟!
باباعلی : خب چرا ... ولی اشکالی نداره . خیلی هم جدی نگیر قضیه رو ...
من : ولی به من هیچی نمی گفت ... من ولی عوضش به آراد کمک کردم ! بهش گفتم Hill رو چه جوری بنویسه !!!
باباعلی : اونوقت این تقلب محسوب نمیشه ؟!
نه ! آخه اون داداشمه ! (این اواخر با توجه به اینکه خبری از داداش و این حرف ها نیست مجبور شدیم خودمون برای خودمون داداش بتراشیم . بنابراین من و آراد مدتیه همدیگر رو داداش صدا میزنیم)