بچه های خجالتی و کنسرت پایان دوره
شرح کنسرت فارغ التحصیلی دوره ارف ما یکی ازپست هایی بود که قرار بود به محض حاضر شدن عکس ها و فیلم ها جریانش رو براتون تعریف کنم :
پیش درآمد
طبق معمول کنسرت های قبلی یک ساعت زودتر از زمان شروع کنسرت برای تمرین به محل آموزشگاه رفتیم و مستقیم به اتاق تمرین راهنمایی شدیم . جایی که باید کل برنامه رو یک بار اجرا می کردیم .
بعد از تمرین ، زمان اجرا فرارسید و ما به سالن همیشگی کنسرت های آموزشگاه که حدود 50 نفر از پدر و مادرها در اون انتظارمون رو می کشیدند راهنمایی شدیم . برنامه با اجرای آهنگ خوش آمدگویی به مامان و بابا شروع شد . آهنگی که توسط همه اعضای کلاس با فلوت اجرا می شد و بعد از اجرای هر قطعه ، سرود مربوط به همون قطعه رو باید میخوندیم . آهنگی که در پایان قطع نشد و بعد از اون سه آهنگ "تیک تاک تیک تاک ساعت" ، "یه گردن دراز" و "طبل بزرگ" به همون سبک ، بدون توقف و به صورت پیوسته اجرا شد . این بخش مورد توجه قرار گرفت و حسابی تشویق شدیم و رفتیم سراغ بخش دوم که اجرای چند آهنگ ترکیبی بود .
بخش اصلی
آهنگ های بخش دوم که با ترکیبی از سازهای ضربی و فلوت نواخته می شد آهنگ "دویدم و دویدم" و "چک چک باران" بود . در آهنگ اول نواختن ساز سوپرانو با من و دختری از یه کلاس دیگه بود (روز قبلش من و سه نفر از بچه های کلاسمون برای کنسرت اونها رفته بودیم و روز کنسرت ما هم چهار نفر از اونها ما رو همراهی می کردند) . در این بخش حسابی تمرکز لازم بود چون آهنگ از چند لایه تشکیل می شد که روی هم آهنگ اصلی و کامل رو میساخت و اگه هر کدوممون بخش خودش رو اشتباه میزد آهنگ خراب میشد . در مجموع کار بچه ها (به خصوص بچه های کلاس ما) خیلی خوب بود و نشون دادند که حسابی موضوع رو جدی گرفتند و کار کردند و با هم هماهنگ هستند .
در آهنگ "چک چک باران" هم من و همراهم جای خودمون رو با آراد و یه دختر دیگه از اون کلاس عوض کردیم . در این بخش ساز ما باس بود . در هر صورت بخش اصلی هم به خیر و خوشی اجرا شد ... نکته جالب توجه جدیتی بود که بچه ها در اجرای برنامه ها از خودوشون نشون میدادند .
در بخش بعدی مدیر آموزشگاه سخنرانی داشتند و از همنوازان گروه (فلوت ، ویلن و پیانو) که بزرگسال بودند و نوازنده های سنتور ، دف و درام که نوجوان های آموزشگاه بودند و همگی اونها ، ما رو در اجرای آهنگ ها همراهی می کردند تشکر کردند و بعد از اون مدرک ها و تندیس فارغ التحصیلیمون رو از ایشون دریافت کردیم و فرصتی شد تا چند تا عکس یادگاری هم بگیریم :
بچه های خجالتی !
بخش پایانی برنامه اما قطعه "سال نو" بود که با نمایش ننه سرما ، خوندن شعرش توسط گروه و ورود حاجی فیروز و خوندن شعر معروفش (ارباب خودم چرا نمیخندی و ...) همراه بود که بعد از تموم شدن این بخش همین شعر از بلندگو پخش شد و عمو نوروز اومد تا هدایای ما رو بهمون بده که جالب ترین بخش برنامه با هنرنمایی فی البداهه سه تا بچه بازیگوش رقم خورد :
جریان از این قرار بود که بچه ها منتظر بودند تا عمونوروز هدیه هاشون رو بده که من شروع کردم به دست زدن با آهنگ شیش و هشت و یه تکونی هم به خودم دادم ! همین کافی بود تا آراد و آرین هم که انگار منتظر فرصت بودند برگشتند سمت من و سه تایی تمام آهنگ رو روی صحنه رقصیدیم ... جالب اینکه باقی بچه ها هیچ حرکتی نمی کردند و ما سه نفر یه جزیره ساختیم و فضا رو جوری رقم زدیم که همه پدر و مادرها از خنده ریسه می رفتند . هنرنمایی ما کار رو به جایی رسوند که کارمندهای آموزشگاه همدیگر رو از طبقات صدا میزدند تا از دیدن این صحنه بی بهره نمونند ... فکر کنم در این زمینه عکس ها گویا تر از متن باشه :
استادهای آینده
بعد از گذروندن یه دوره طولانی دو سال و نیمه بالاخره کلاس ما تموم شد و ما از هم جدا شدیم . البته خوشبختانه در کلاس دف که گروهی هست هنوز با هم هستیم . نمی دونم سال ها بعد که این صفحه رو نگاه می کنیم هر کدوممون توی چه وضعیتی قرار خواهیم داشت و آیا موسیقی رو در کنار سایر کارهامون ادامه خواهیم داد یا نه ولی در هر صورت وضعیت فعلی بچه های گروه هفت نفره ما از این قراره :
آراد افتخارنوری : استاد ویلنسل
آرین طهماسبی منصور : استاد پیانو
سید آریا فیض بخش : استاد پیانو
الینا رضایی عسگرزاده : استاد ویلن
ایلیا یزدانی : استاد گیتار
باران خدادادی : استاد پیانو
و ...