دیروز برای برگزاری یه اجرای کوچولو از حرکاتی که توی چهار پنج ماه گذشته یاد گرفتیم و تعیین نفرات نهایی تیم ، راهی آموزشگاه شدیم و به آخرین اتاق ساختمان که محل تمرین تیممون بود رفتیم . بعد از آماده شدن بچه ها سرکار خانم لورتا مربی کاربلدمون اومد و ما به فرمان اون و با همراهی موزیک شروع کردیم به گرم کردن . خب برای باباعلی و مامان شیدا که تا حالا همچین کلاسی رو از نزدیک ندیده بودند جالب بود و اونها فهمیدند که این هنر در واقع ترکیبی از ورزش ژیمناستیک و حرکات بسیار ریتمیک هست که اجرای اونها هم بدن آماده و ورزیده نیاز داره و هم دقت زیاد و درک عمیق از ریتم و هماهنگی میان این دو . لورتا جون به ما گفت که تمام نفراتی که در اجرای دیروز حضور داشتند انتخاب شدند (حدود ۹ نفر) و با سه نفر از بچه ها هم که از دوره قبل مونده بودند سر جمع تیممون میشه دوازده نفر (تعدادی از دوست های ما هم در طول دوره و به تدریج از کلاس ها حذف شده بودند) در ضمن برای اینکه بتونیم برای برنامه جشن روز جهانی کودک آماده بشیم باید از هفته آینده دو روز در هفته برای تمرین بریم و دیگه اینکه ممکنه ساعت کلاس ها به قبل از ۳ منتقل بشه که در این صورت کار برای ما سخت تر خواهد شد . از طرفی به یه برنامه ریزی دقیق تر نیاز داشتیم و یه روز خالی بیشتر . از اونجایی که در خصوص حذف کلاس دف به توافق نرسیده بودیم با در نظر گرفتن همه موارد تصمیم بر این شد که احتمالن ادامه این راه متوقف بشه و من ارتباطم رو با آموزشگاه در حد همون هفته ای دو روزی که برای ویلن و دف میرم حفظ کنم و برنامه روزهای دیگه رو جور دیگه ای تنظیم کنیم . در هر صورت من این دوره رو دوست داشتم و مربی محترمه هم از کارم راضی بود ولی بعضی وقت ها چاره نیست و نمیشه همه چیزهایی رو که دوست داریم ، داشته باشیم و تمام کارهایی رو که دوست داریم ، انجام بدیم . برای هم تیمی هام در ادامه راهی که در پیش دارند آرزوی موفقیت داریم و امیدواریم برنامه های اونها رو در کنسرت بزرگ امسال آموزشگاه ببینم .

 

عکس ها مربوط به گرم کردن هست . در زمان اجرای حرکات فیلم و عکس برداری ممنوع بود .