ماراتن !
این روزها همونطور که گفتم کمتر وقتمون پای اینترنت صرف میشه و به قول یکی از دوستان در ماراتن پایان سال در حال تلاش هستیم و این ، هم جای خوشحالی داره و هم جای ناراحتی ... خوشحالی از این بابت که صرف وقت کمتر پای اینترنت و به صورت کلی رسانه یعنی فعالیت فیزیکی بیشتر و در نتیجه زندگی سالم تر ... و ناراحت از اینکه کمتر فرصت این رو داریم که خدمتی به دوستان برسونیم و مطلبی تقدیمشون کنیم و از همنشینی مجازی اونها برخوردار بشیم ... اما این روزها گذرا است و یقین بدونید که به زودی به حالت قبلی بازخواهیم گشت . در همین راستا چند سرفصل از این روزهای خودمون رو مینویسم تا بعد که مفصل تر خدمت دوستان باشیم :
سعید :
اول از همه از سعید عزیز عذرخواهی می کنم که ایمیلش رو بدون پاسخ گذاشتم . این روزها ایمیل ها در ایران مشکلاتی دارند و ده روز در میون باز میشن (اصلن هم مربوط به دولت نیست!) سعید جان من ایمیلت رو دیدم و یک روز بعد که خواستم پاسخ بدم دیگه باز نشد تا الان ! بنابراین راحت باش و به کارهات برس . من می دونم که رسیدگی به امور پروژه دکترا در جایی که شما هستی بدون شک از صبح سحر تا ساعت یازده شب وقتت رو می گیره . همین که بتونی به همون کار هم برسی برای ما کلی ارزش داره و از اینکه در کنارش به فکر ارسال بخش های بعدی زندگیت هم برای ما هستی ازت تشکر می کنم . البته با توجه به وضعیت ایمیل ها در ایران وقت کافی برای ارسال مطالبت داری
دلیل انتخاب ویلن :
هر چه به روزهای پایانی دوره ارفمون نزدیک تر میشیم مقوله انتخاب ساز هم جدی تر میشه . در لیستی که دو روز پیش سر کلاس بهمون دادند من به عنوان اولین ساز مورد علاقه ویلن رو انتخاب کردم . دیشب سر شام داشتیم در موردش صحبت می کردیم و من در جواب باباعلی که ازم پرسید چرا این ساز رو دوست دارم بهش گفتم :
- برای اینکه یادگیریش سخته !
- چرا سازی رو که سخته انتخاب می کنی ؟
- چون وقتی اون رو یاد بگیرم دیگه یاد گرفتن باقی سازها برام آسون میشه ! در ضمن من از انجام دادن کارهای سخت نمی ترسم !
- خوبه ! امیدوارم در عمل هم این رو اثبات کنی .
البته هنوز نهایی نشده و تا انتخاب نهایی یه کمی زمان داریم .
کنسرت پشت کنسرت :
همونطور که گفتم اواخر این ماه کنسرت پایانی آموزشگاه رو برگزار خواهیم کرد . هفته گذشته که رفتم کلاس ، از من و سه تا از دوستام دعوت شد تا در کنسرت یه کلاس دیگه که یک روز پیش از کنسرت خودمون قراره برگزار بشه به عنوان نوازنده همراهی کنیم . من ، آراد ، آریا و ایلیا بچه هایی هستیم که انتخاب شدیم و قراره یک روز هم برای هماهنگی بیشتر باهاشون تمرین کنیم . امروز هم که باباعلی برای جلسه انتخاب ساز که مدیر آموزشگاه ترتیب دادند باید بیاد آموزشگاه ... کلاس باله هم آخرین جلسه اش رو می گذرونه و باید ببینم در انتخاب تیم نهایی ، اسم من هم خواهد بود یا خیر ... این روزها آموزشگاه در مجموع داره وقت زیادی از ما می گیره . در عوض وقتی کارمون تموم بشه و کنسرت هامون رو برگزار کنیم پست های کامل و پر و پیمونی از اونجا خواهیم داشت .
عافیت باشه !
این آخرین مکالمه من و باباعلی بود که دیشب در حالی که می رفتم بخوابم از پشت در حموم بهش گفتم :
باباعلی ... وقتی تو بیایی بیرون من خوابم و نمی تونم بهت بگم عافیت باشه پس همین الان بهت میگم : عافیت باشه !
تا بعد ...