دیشب رو من خونه مامان بزرگم خوابیدم (البته خواب که چه عرض کنم) پسرخاله عزیزم هم با مامان محترمشون اونجا بودند و تا حدودای ساعت ۳ صبح همه چی مرتب و گل و بلبل بود . و اما ساعت ۳ صبح آقا کسرا بیدار میشن و البته اصرار که بقیه هم باید با من بیدار بشن ...! خلاصه اینکه حسابی همه رو مشغول خودشون کرده بودند که همزمان بنده هم از خواب بیدار میشم و با چشمانی خواب آلود میام پیش ایلو الهه و میبینم که داره سعی می کنه کسرا رو آروم کنه . اولین پیشنهادی که به ذهن خواب آلود بنده رسید موزیک درمانی بود . به این نحو که پیشنهاد دادم تا با نواختن سازهای ارف پسرخاله عزیزم رو آروم کنم . این بود که جدی جدی بلزم رو آوردم و شروع کردم به نواختن ... بعد از زدن یکی از آهنگ ها که کمی تند بود رو کردم به ایلو و گفتم :

فکر کنم آهنگش تند بود . باید یه آهنگ آروم انتخاب کنم !... و بعد آهنگ چک چک باران رو بسیار آروم براش زدم و جالب اینجا بود که خودم هم اینقدر خواب آلود بودم که موقع نواختن این آهنگ و خوندنش نزدیک بود بخوابم ... و بعد از اینکه این آهنگ تموم شد رفتم سراغ فلوت و اینقدر براش فلوت زدم که خوابید و ما هم تونستیم بریم بخوابیم... خاله از این حرکت من کلی خوشحال شد و جریان کنسرت نیمه شب رو برای باباعلی تعریف کرد . البته فکر کنم کسرا هم خوشحال شده باشه ! حالا من نمی دونم کی به من گفته که وقتی یه نوزاد مشکل بیخوابی داره ممکنه این مشکل با موسیقی حل بشه ... ولی من امتحان کردم شد !