ترم آخر !

ترم ۹ موسیقی ما هم خیلی بی سر و صدا تموم شد . بی سر و صدا از این جهت که در پایان این ترم کنسرت نداشتیم و یکراست رفتیم سراغ ترم ۱۰ . امروز قبل از اینکه برم کلاس :
باباعلی : کلاس موسیقیت هم که تموم شد !
من : تموم شد ؟ یعنی دیگه نباید برم کلاس ؟
باباعلی : نه !
من با ناراحتی : نهههه !
باباعلی با تعجب : فکر می کردم خوشحال بشی . مگه دوست داری باز هم بری کلاس ؟
من : بله خیلی !
باباعلی : خب نگران نباش ترم جدید از همین امروز شروع میشه !
من : چیزی نگفتم ولی گل از گلم شکفت ! .... و نتیجه تلاش ترم 9 من :
البته تمرین در منزل و نظم و انضباط نمره نداشت . در کارنامه این ترم بهبود بسیار خوبی داشتم ... سه تا امتیازی که الان ۱۰۰ هستند ترم قبل مثل درک صدا ۸۵ بودند و این خودش یه جهش خوب محسوب میشه . البته یه نفر هست که این امتیازش هم ۱۰۰ شده ... دوستم آراد که همینجا بهش بخاطر اول شدنش تبریک میگم (البته ترم قبل حداکثر امتیازها ۸۵ بود و من و آراد به اتفاق 1# شدیم)...در هر صورت آخر امسال ، دوره ۱۰ ترمی ارف ما تموم میشه و بعد از دو سال و نیم زحمت ، تمرین مداوم و حضور بدون غیبت در سر کلاس ها به مرحله انتخاب ساز تخصصی قدم می گذاریم ... از دعاهای خیر دوستانم در پایان هر ترم بسیار سپاسگزارم . باز هم تقاضا می کنم : دعا یادتون نره .
روزی تو چهارسالگیم ، نوشتن خاطراتم با نام "یادداشت های یک پسر چهارساله" آغاز شد.ولی دیگه چهار سالم نیست...چیز زیادی نمونده تا خودم نوشتن رو شروع کنم . پس تا اون موقع این باباعلیه که با کمک من فکر میکنه و مینویسه . نوشته هایی که حالا دیگه فقط بخشی از اونها خاطرات من هستند .