اتاق انتظار
با رفتن بچه ها به مدرسه اتفاقات زيادي در خلق و خو و رفتارشون ميفته و مدتي طول ميكشه كه اونها خودشون رو با شرايط جديد و تغييرات نسبي روش زندگيشون تطبيق بدهند . البته اين امر براي بچه هايي كه پيش از مدرسه به مهد مي رفتند راحت تر بوده و تطبيق با شرايط جديد براي اين دسته از كودكان در مدت زمان كمتري انجام میشه . ممکنه بچه ای تا پیش از رفتن به مدرسه خیلی بازیگوش باشه و رفتن به محیط کنترل شده مدرسه بتونه کمی اون رو آروم تر از گذشته کنه و یا برعکس . اما يكي از موارد مهمي كه بايد بهش توجه بشه تاثیر قرارگیری کودک در جامعه کوچک مدرسه است . تغييرات رفتاري بچه ها در اثر قرارگيري در محيط مدرسه و معاشرت با بچه هايي كه هر كدومشون از خانواده اي متفاوت اومدند و به روشي خاص تحت آموزش و تعليم و تربيت قرار گرفته اند . به نحوي كه در يك كلاس شما مي تونيد انواع و اقسام شخصیت ها رو در كودكان ببينيد ... از كودك شاد و سرزنده ، فعال و بيش فعال تا كودك خجل ، زودرنج ، گوشه گير و ... . هر كدوم از اين بچه ها سال هاي اوليه زندگي خودشون رو تحت يك نوع تعليم و تربيت بودند و نميشه انتظار داشت كه رشد اخلاقي و اجتماعي همه اونها مطابق يك استاندارد باشه و در واقع همین تفاوت ها است كه مدرسه رو به ماکتی کوچک از جامعه تبدیل می کنه و باعث ميشه در انتهاي كار يعني آخرين سال هاي تحصيل بچه ها سرنوشت هاي متفاوتي داشته باشند . تعدادي از اونها به اونچه كه ميخواهند مي رسند و تعدادي ديگه با موفقيت كمتري پا به اجتماع مي گذارند .
نوع برخورد بچه ها با رفتارهای مختلفی که با اون مواجه میشند یکی از مواردیه که ذهن خانواده ها رو به خودش مشغول می کنه . آیا کودک اونها تاثیر پذیر خواهد بود ؟ از کنار رفتارها بی تفاوت خواهد گذشت و یا خود سعی بر تاثیرگذاری بر همشاگردیها خواهد داشت ؟ از نظر بنده تلاش در شکل گیری نوع واکنش کودک از همین سنین پایین ، میتونه در سال های آینده کمک خوبی برای تعامل مثبت رفتاری کودک با بمباران های رفتاری اجتماع در مقیاس های بزرگتر باشه .البته اگر از همین حالا هم به صورت روزانه کدهای لازم رو در ذهن بچه ها جایگذاری کنیم و اونها رو براي انواع و اقسام رفتارها آماده كرده و اطمينان بالايي هم از اونها داشته باشیم باز مواردي پيش خواهد آمد كه كودك تاثير منفي رو از همكلاسي هاش بگيره ... چيزي كه اين وسط مهمه راه مواجهه و عكس العمل ما در برابر اين موارده . در همين راستا اين قضيه رو ضمن يك داستان واقعي بررسي مي كنيم :
صرفنظر از نظم و ترتيب مثال زدني كه پارسا در انجام کارها و تکالیفش داره و نميشه بهش در اين خصوص هیچ رقم ايراد گرفت ، در زمينه تاثيرپذيري از همشاگردي ها موردي پيش اومد كه بد نيست بهش اشاره بشه . البته اون در اکثر موارد بیشتر تاثیر گذاره تا تاثیر پذیر اما در اکثر موارد : حدود اواسط آبان ، دو سه روز بود كه رفتارهاي پارسا كمي خشن و اندكي هم گستاخانه شده بود و تمايل زيادي به حرف گوش كردن نداشت . لحن كلامي اون هم تغيير كرده و عباراتي همچون "برو بينيم بابا !!! "، "حالتو ميگيرم" و ... به ادبياتش وارد شده بود . البته ما خودمون هم خانواده اديبي نيستيم ولي در ادبيات روزانه و به خصوص در حضور پارسا سعيمون رو مي كنيم كه حواسمون جمع جمع باشه ... به هر حال ...يكي دو روز بود كه اين تغييرات رو حس مي كرديم ولي چون ريشه اش رو نمي دونستيم نميشد كه واكنش مناسبي نشون بديم تا اينكه بنا به دلايلي بنده در يكي از روزهاي سرد پاييزي رفتم مدرسه كه آقا رو تحويل بگيرم (پارسا بيشتر با مامان شيدا ميره مدرسه و برمي گرده) . در مدرسه اونها بچه هايي كه مادرانشون شاغل هستند و ديرتر ميان دنبالشون ، در نمازخانه منتظر مي مونند تا مادر بياد دنبالشون . به عبارتی نمازخونه اتاق انتظار هم هست . در مدت كوتاهي كه دم در اتاق انتظار منتظر پارسا بودم نگاهی هم به داخل اتاق انداختم که ببینم چه خبره . يكي از بچه ها نظرم رو جلب کرد . چنان حركات و رفتاري از خودش نشون داد كه حسابي برام جالب بود . يه لحظه هم آرام و قرار نداشت و در حالت عادي هم بالا و پايين مي پريد . تا چشم معلم رو دور ديد كفش همكلاسيش رو برداشت و برد پايين پله ها گذاشت و همكلاسي مظلومش هم به شدت از دستش عصباني و ناراحت بود ولی عصبانیتش رو تو خودش مي ريخت و حسابي اشكش در اومده بود . پارساي ما هم اين ميون با لبخند نظاره گر بود و عكس العمل خاصي از خودش نشون نمي داد (البته شيطنت هاي اين پسر كوچولو اينقدر سريع اتفاق ميفتاد كه جاي عكس العمل هم باقي نمي گذاشت) وقتي اون صحنه ها رو در كنار تغيير رفتار پارسا گذاشتم از نتيجه كار چنان آشفته و عصباني شدم كه وقتي سوار ماشين شديم با اولين شیطنت رفتاری پارسا با عصبانيت هر چه تمامتر سرش داد زدم :
- يعني تو نمي دوني كه نبايد حركات بد رو از بچه ها ياد بگيري ؟ بعد از دوماه كه مدرسه رفتي فقط اين طرز حرف زدن رو براي من ياد گرفتي ؟! يعني تو نمي توني بفهمي چه كاري بده چه كاري خوب ؟ و .....
در اين هنگام پارسا فقط داشت نگاهم مي كرد . در نگاهش مي شد تعجب ، پشيموني ، تفكر و انتظار رو تشخيص داد .... نگاه كسي كه تازه فهميده كار بدي كرده ، از عمل خودش پشيمونه و منتظره تا ببينه جريمه اش چيه .
وقتي با اين نگاه پارسا مواجه شدم يه لحظه ساكت شدم و از خودم پرسيدم :
آيا تو تمامي موارد بد و خوب رو به اون گفتي ؟
آيا يه بچه پنج ساله بايد خودش بتونه همه چيز رو تشخيص بده ؟ حتي مواردي رو كه اولين باره باهاشون مواجه ميشه ؟
آيا اين رفتار اون هدفمند بوده ؟ احتمال نداره كه از روي نا آگاهي كپي برداري رفتاري كرده باشه ؟!
آيا بعد از دوماه اين تنها چيزي بوده كه از پارسا ديدي ؟ اينهمه ستاره و برچسب و امتياز و تعريف و تمجيد معلم و كارنامه هاي هفتگي و ... هيچي ؟! فقط همين يك رفتار باعث ميشه همه نكات مثبت اون رو ناديده بگيري ؟
اينهمه در خصوص رفتار صحيح و تربيت كودك و ... مطالعه مي كني وقتی عصبانی میشی همه چي يادت ميره و سعي مي كني با بالا بردن صدات اون رو تربيت كني ؟
طولي نكشيد كه رسيديم خونه ... سكوت بين ما سنگين بود و پارسا همه اش سعي مي كرد جوري رفتار كنه كه وضعيت رو درست كنه ... وقتي رسيديم خونه رفتارم رو سریع تغییر دادم و با آرامش به صحبت دعوتش كردم . جالبه که صحبت بعديمون بسيار مختصر ، مفيد و اثربخش بود جوري كه تا امروز دیگه اون رفتارها رو از پارسا نديدم :
- من چه كاري بكنم تو ناراحت ميشي ؟
- بزني در گوشم . كارتون هام رو بريزي دور ! و ...
- تا حالا شده اين كارها رو انجام بدم و ناراحتت كنم ؟
- نه !
- پس تو هم هميشه سعي كن كاري نكني كه من ناراحت بشم .
- چشم .
- كارها و حرف هايي كه از بچه هاي ديگه ميبيني و ميشنوي همه خوب نيستند و شايد يه جاهايي لازم باشه به جاي اينكه ازشون تقليد كني از اونها بخواي كه اونها هم كارها و اعمال بد رو انجام ندند . درسته ؟
بله . قول ميدم ديگه ناراحتت نكنم .
خب حالا بساط شطرنج رو بچين ببينم چي ياد گرفتي ...
نتیجه : شما نخواهيد توانست تمام مصاديق اعمال بد و ناشايست رو به بچه ها گوشزد کنید و انتظار داشته باشيد كه اونها مطابق اون عمل كنند ... به عنوان مثال اگر 70درصد از کدهای رفتاری رو هم بگيد باز 30 درصد اونها رو كودك از اجتماع و همشاگرديها خواهد آموخت . پس در هنگام مواجهه با اون 30درصد از كوره درنريد . اين امر طبيعيه و اصلاح اون تنها به تعامل مثبت و صحبت جدي نياز داره ... به هیچ وجه نيازي به نشون دادن عصبانيت و خشونت نيست ... كودك شما خواهد فهميد .