چند روز بعد :

باباعلی : پارسا ! حالا بگو ببینم واقعا بهت خوش گذشت یا نه ؟!

من (با کمی خجالت) : مگه خودت با من اونجا نبودی و ندیدی ؟! دیگه برای چی الکی می پرسی ؟!

باباعلی تو ذهنش : ..... (معلوم نیست این بچه به کی رفته!)