خب . من دوباره عکس ها رو تو یه جای جدید آپلود کردم و برگشتم ! بالاخره یا من از رو میرم یا شبکه بی در و پیکر (یا به عبارتی پر در و پیکر) اینترنت ایران ...

چهارشنبه هم دوباره رفتیم باشگاه و همون سواری و این حرف ها تکرار شد . فقط یه عکس داشتم که اسبم توش یه جوری افتاده گفتم بد نیست ببینید . شما فیگور اسب و نگاهش تو دوربین رو داشته باشید ! زبون بسته خسته خسته است ها ! یه ریز سواری داده ، اینقدر هم گشنه اش بود به زور از روی علف ها جمعش کردم !